کد مطلب: ۶۵۸۷۱۵

چشم عطاری‌های شهر به دست نسخه‌پیچان «درسون‌آباد»

گزارشی درباره جمع‌آوری گیاهان دارویی توسط عشایر حوالی پایتخت

به گزارش مجله خبری نگار، پیدا کردن گیاهان شیرین‌بیان نازکی که وسط علف‌های هرز روییده‌اند آسان نیست، ولی عشایر درسون‌آباد خوب می‌دانند چطور این گیاه پرخاصیت را از لابه‌لای انبوه خار و علف‌ها بچینند که خوشه‌های گندمی و برگچه‌های بیضوی شکل آن آسیبی نبیند. جمع‌آوری بوته‌های آویشن هم که میان صخره‌ها، سفت و محکم جا خوش کرده‌اند برای آنها که یک عمر همدم دشت و بیابان بوده‌اند دشوار نیست. بدون دوره و آموزش رسمی خاصیت‌های درمانی اسطوخودوس و درمنه و خارشتر و دیگر گیاهان دارویی طبیعت بکر دشت درسون‌آباد را می‌شناسند و وقتی عطار یا بیماری به آنها سفارش تهیه داروی دل‌درد و سردرد و سنگینی معده می‌دهد، می‌دانند کی و کجا باید دنبال نعنا و بابونه و درمنه بگردند. منیژه سیفی از عشایر درسون‌آباد است. او و دیگر عشایر حریم پایتخت بخش قابل توجهی از گیاهان دارویی عطاری‌های گوشه و کنار شهر را از مراتع و دشت‌ها جمع‌آوری می‌کنند.

به وقت چیدن خارشتر

از آبادی تا دشت راه چندانی نیست، ولی تا پژوی قدیمی حسن‌آقا جاده خاکی و ناهموار را آرام و سلانه سلانه طی کند، ساعتی طول می‌کشد. روز‌هایی که سپیده نزده همراه رمه برای چیدن اسطوخودوس و شکرتیغال به دشت می‌زنند، این مسیر درازتر می‌شود و دم صبح که به دشت می‌رسند رمقی به تن‌شان نمی‌ماند. اسطوخودوسی که پیش از دمیدن آفتاب چیده شود عطر و بوی دیگری دارد، اما تفاوتی نمی‌کند خارشتر و یونجه کوهی و درمنه را صبح جمع کنند یا غروب. هوای دم عصر هنوز تب‌دار است و آفتابی که روی دشت خیمه زده خیال زوال آمدن ندارد. منیژه خانم زودتر از بچه‌ها پیاده می‌شود و گونی‌های کنفی و بطری آب یخ را از صندوق عقب بیرون می‌آورد.

فقط با چاقوی اره‌ای

بوته‌های خارمانندی از لب جاده تا انتهای دشت را پوشانده‌اند و لابه‌لای آنها گیاهان دیگری که به علف‌های خودرو بی‌شباهت نیست به چشم می‌خورد. وقتی منیژه خانم نام و خاصیت هر کدام را یکی یکی می‌شمارد، این دشت پرخار و گون حکم داروخانه پروپیمانی را پیدا می‌کند که دوای درد‌های مختلف از دل خاک خشک و باران ندیده آن سر زده است: «درمنه برای درد و نفخ معده خوب است و جوشانده خارشتر کبد و مثانه را پاکسازی می‌کند، خون را بند می‌آورد و تب بر و ضدعفونی‌کننده است. عرق یونجه کوهی هم قلب را قوی می‌کند و تقویت‌کننده مفاصل و استخوان است.» ابزار کارشان فقط یک چاقوی اره‌ای کوچک است و وقتی با چاقو خارشتر‌های گل‌دار را درو می‌کنند تیغ‌های تیز آن کمتر توی دست‌وبال شان فرومی‌رود، ولی وقتی منیژه خانم بدون چاقو خارشتر‌های خشک و چغر را می‌چیند، کارش زودتر پیش می‌رود. به قول حسن آقا الان وقت دانه دادن این گیاهان پرخار است. اردیبهشت و خرداد که آسمان پربرکت و بخشنده است، تیغ و ساقه‌های خارشتر‌ها هم پرآب و بلند می‌شوند و ساقه‌های تیغ‌دار آنها هم مثل حالا زبر و خشن نیستند.

کسب تفننی عشایر

حسن آقا گاهی که رسیدگی به ۳۰۰ رأس گوسفندش برای او کمتر وقت فراغتی باقی می‌گذارد، برای چیدن گیاهان دارویی با خواهرش منیژه خانم همپا می‌شود، اما وقتی همراه گله به دشت می‌آید نیمی از خارشتر‌ها خوراک دام‌ها می‌شود. او می‌گوید: «خارشتر هم داروی انسان است و هم خوراک احشام.» سن و سال احسان به ۱۲ سال نمی‌رسد، ولی گیاهان دارویی را از عطر و بو و شکل و شمایل‌شان خوب تشخیص می‌دهد و حواسش جمع است که آنها را از ریشه درنیاورد تا بهار سال بعد دوباره قد بکشند. احسان تنها فرزند منیژه خانم است و فوت و فن کار را از او آموخته است. او بهتر از منیژه خانم بلد است خارشتر و دیگر بوته‌های خشک را با بیل طوری بچیند که ریشه آنها آسیب نبیند. پیش از آنکه منیژه خانم تصمیم بگیرد از راه تولید عرقیات گیاهی و جمع‌آوری گیاهان دارویی درآمد به‌دست آورد، در خانواده سیفی، جمع‌آوری گیاهان دارویی بیش از آنکه یک شغل باشد یک سرگرمی بود که برای کوتاه کردن روز موقع چرای دام به آن می‌پرداختند.

آموزش نسل به نسل

همه ۷ دختر و ۳ پسر این خانواده از کودکی به گله‌داری و پرواربندی دام مشغول بوده‌اند و جوشانده و دمنوش آویشن و شکرتیغال و پونه کوهی و پنیرکی که موقع چرای گله از کوه و دشت می‌چیدند، فقط برای درمان کسالت‌های اعضای خانواده استفاده می‌شد، اما منیژه خانم چند سالی است که دامداری و پرواربندی گله را تمام و کمال به خواهر و برادر‌ها واگذار کرده و این مشغله تفننی خانوادگی را به‌عنوان کسب و پیشه خود انتخاب کرده است. امیرحسین همراه همیشگی عمه منیژه و احسان است، اما دیگر برادرزاده‌ها و خواهرزاده‌های منیژه خانم فقط موقع قشلاق گله که در درسون‌آباد هستند، همپای آنها می‌شوند. امیرحسین و احسان شاگردان تیزهوش منیژه خانم هستند و تا او مغزی‌های شکرتیغال‌ها را یکی یکی درآورد و گلبرگ‌های بنفش خارشتر‌ها را دسته کند، آنها یک گونی اسپند و درمنه جمع می‌کنند. فاطمه خانم، همسر حسن آقا هم که دختر‌ها را به خانه بخت فرستاده چندان به خانه‌نشینی خو ندارد و وقتی از کار زدن مشک‌های شیر و دوشیدن گوسفندان فارغ می‌شود، عمه منیژه و بچه‌ها را همراهی می‌کند تا هم دم‌شان به اختلاط بگذرد و هم پشته‌های گیاه بزرگ‌تر و پروپیمان‌تری جمع کنند.

شست‌وشو و عرق‌گیری

چشم عطاری‌های شهر به دست نسخه‌پیچان «درسون‌آباد»

غروب خورشید نزدیک شده و هرم روز جای خود را به خنکای شب داده است. خانواده سیفی کم‌کم برای برگشتن آماده می‌شوند و پشته‌های خارشتر و اسپند و یونجه کوهی و درمنه را جداگانه در کیسه‌های کنفی جا می‌دهند تا راهی روستا شوند. با چیدن گیاهان کار منیژه خانم به پایان نمی‌رسد و باید فردا سپیده نزده به شست‌وشوی آنها مشغول شود. او مقداری از گیاهان را به‌صورت تازه به‌دست مشتری می‌رساند، اما بخشی از گیاهان را برای عرق‌گیری و خشک کردن کنار می‌گذارد. شست‌وشو و خشک کردن این گیاهان آسان نیست و مواقعی که خواهر و برادر‌ها دستگاه تقطیر و عرق‌گیری او را به ییلاق می‌برند، باید با شعله پیک نیک عرق اسطوخودوس و شاه‌تره را بگیرد. درآمد کار و کسب منیژه خانم چندان نیست که زندگی‌اش بچرخد و منفعتی که به جیب عطاری‌های پرمشتری می‌رود چند برابر سودی است که از این کار پرزحمت نصیب او و همکارانش می‌شود.

قوانین نانوشته

چشم عطاری‌های شهر به دست نسخه‌پیچان «درسون‌آباد»

در کمتر دشتی خارشتر تند و تیز و شکرتیغال گس‌مزه و پرعطر و بوی دشت درسون‌آباد پیدا می‌شود، ولی آویشن‌های دشت لار رایحه دیگری دارند و منیژه خانم وقتی به بهانه دیدار خواهر و برادر‌ها راهی این استراحتگاه ییلاقی خانواده‌اش می‌شود، حتما با چند گونی آویشن برمی‌گردد. در دشت قلعه دیر هم با آنکه گله‌های شتر پرواری آنجا، پونه کوهی و گز چندانی باقی نمی‌گذارند، اما همان پونه و گز‌هایی که هنوز در زمین مانده‌اند، آنقدر مرغوبیت دارند که منیژه خانم برای تحویل نوع مرغوب این ۲ قلم دارو گاه و بی‌گاه راه دراز درسون‌آباد تا قلعه دیر را طی کند.

منبع: همشهری

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر